سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آماتورهای فیلمساز

کمی انصاف...

دوشنبه 90 فروردین 29 ساعت 2:55 عصر

 
4،8 مگابایت/برای موبایل
دانلود کلیپ تصویری غیرمستقیم
+ این فیلم در یوتوب فارسی ، یوتوب و یوتوب
دوشنبه 22 فروردین نود سرکارم بودم که ناگهان تلفن زنگ خورد! بچه شیعه بود...توی همایش سایبری های قم دیده بودمش! حتی اسمشو نمی دونستم...گفت اینجا یک جانبازی هست که بهش رسیدگی نمیشه! دوربین بردار بیا...من اصلاً احتمال نمی دادم بحث خیلی جدی باشه...با رضا فتاحی مسئول سایت بچه شیعه رفتیم بالا...وقتی وارد اتاق شدم شوک بهم وارد شد! یک جانباز در حال کما بدون هیچی! ماجرا این بود که دستگاهی که برای تنفس مصنوعی بود، خراب بود و باید دستی تنفس مصنوعی داده می شد. دوربین را خواستم بیرون بیاروم یکی از فامیل های رضا به من پرخاش کرد که چرا اومدی؟ تا حالا کجا بودی؟ بیای جلو...(البته حق هم داشت) دوربین را روشن کردم  و با اضطراب فیلم گرفتم. دو دقیقه ای شد. وقتی از در اومدیم بیرون به رضا فتاحی گفتم جانباز چه کسی شماست؟ گفت پدرم!!! جا خودم...ار در که اومدم بیرون دم در حراست ما را گرفت و بعد بحث و حرفهایی سوار موتورمون کردند...منتها آزاد شدیم!
از در رفتیم بیرون و نشستیم توی ماشین رضا فتاحی و باهاش مصاحبه کردم...ماه عسل شد این فیلم...چون می ترسیدم کسی بیاد چندباره دوربین را بگیره مدام چک می کردم یک هو دوربین به چپ و راست می رفت...
+ مطالب و واکنش های جالبی طی ساخت این فیلم کوتاه ایجاد شد...
==============================
تقدیم به مسعود ده نمکی+ فیلم
سلام آقای دهنمکی.
بار اول که شنیدم دارید فیلم می سازید آن هم از جبهه،آن هم طنز، باورم نشد. آخر دهنمکی "شلمچه" کجا و فیلم طنز کجا؟ قبل از آن، آخرین بار عکستان را روی مجله فکه دیده بودم، داشتید باغداری می کردید آقا مسعود! اما حالا در کسوت کارگردان و تهیه کننده ای معروف هستید.
آقای دهنمکی عزیز!
وقتی برخی نوشته های "شلمچه" را می خواندم(البته بعد از تخته شدن در مجله تان!!!) اشکم جاری می شد و دلم پر می کشید به سمت آسمان شلمچه. اما اخراجی های زنجیره ای تان را که دیدم نه اشکم جاری شد و نه حتی دلم لرزید!
آقا مسعود!
این روزها که همه را به صف کرده اید جلوی سینماهای کشور(!!!) تا نشانشان بدهید بسیجی که بود و چه کرد و چه شد؛ کمی آنسوتر، از پل بی خیالی که بگذری، به خیابان یادگاران جنگ که برسی، کوچه ای را خواهی یافت که انتها ندارد،درب اول نه!، درب دوم پلاک 8. آنجا همان بسیجی هایی خفته اند ... نه ... همان بسیجی هایی ایستاده اند(بسیجی همیشه ایستاده است) که فیلمشان را ساخته اید! آنجا چشمان همسری، نگاه فرزندی، بی تاب لحظه ای نگاه پدرانه است. آنجا سکانس بغض بدون کات است، قلب پزشک کلوز آپ است و نگاه پرستار سیاه و سفید! آنجا گریمور همان بازیگر است که عمری صورتش را با سیلی سرخ نگاه داشته. آنجا صداگذار موسیقی متن را صدای نم نم اشک همراهان مریض انتخاب کرده است. آنجا لحظه به لحظه اش هیجان است و شور. هرلحظه یکی پر می کشد. ولی ... آنجا کسی صف نکشیده برای تماشا! شاید دیگر کسی پایان غمناک را نمی پسندد. و مردم چه ارزان از دست می دهند این لحظات ناب را!
آقای دهنمکی عزیز!
ما سه بار پای فیلم شما نشستیم، شما هم یکبار پای فیلم ما بنشین و واقعی ترین لحظات از زندگی رزمندگان واقعی را ببین! این فیلم طنز نیست اما اگر بخندید هم ایرادی ندارد. این فیلم بلیط نمی خواهد، کمی انصاف می خواهد.

ارادتمند شما

  ذهن زیبا  

دانلود فیلم تقدیمی به آقای دهنمکی

 پ.ن: ... اگر در "شلمچه"ات تخته شد، روز "عاشورا" صبح که شد برو "فکه" کمانتو وردار، دنبال راه موندن بگرد.

شلمچه_شماره خداحافظی

پ.ن(25فروردین):مطلع شدم عباس فیلم ما (شهید احمد فتاحی) شب گذشته شهید شد!... سری به نیزه بلند است در برابر زینب!
http://www.zm66g.iranblog.com/?mode=DirectLink&id=873148


نوشته شده توسط : آماتور

نظرات دیگران [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

غربت
کمی انصاف...
مصاحبه کوتاه با نوجوان روستایی-روستای رستم آباد ورامین
اکران اینترنتی ورژن 2 اپیزود 3 فیلم پول توجیبی
مستند کوتاه آش انقلابی
روز چهارم فیلمبرداری مستند شهید حسن قنبری
فیلم داستانی کوتاه ' می آید '
[عناوین آرشیوشده]